سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

پناه...

خدایا تمام خستگی هایمان را مدیون خودمان هستیم. 

مدیون پناه بردن به غیر تو... 

تمام بی پناهی هایمان را مدیون پناهنده شدن به قلب دیگران هستیم. 

وقتی گم میشویم که فکر می کنیم در سردرگمی های روزگار دیگری ما جای ثابت داریم... 

خستگی دیگر یعنی چه 

بیشتر از اینکه وقتی در تاریکی اتاقت غرق شدی 

حتی خود درونت هم نا نداشته باشد 

که دلداری ات بدهد که بگوید اشکال ندارد  

دیگر دلم به هیچ چیز خوش نمی شود 

دیگر من بدبین ترین موجود روی زمین هستم .

اصلا .................. . 

سکوت 

سکوت 

سکوت 

                                         شنل کلاه دار قرمزم را می پوشم 

می روم  

وسط چنگل 

داد میزنم: 

آی گرگها.... 

بیایید مرا بخورید 

من  

مادر بزرگ 

ندارم.....

نظرات 6 + ارسال نظر
حسنا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:43

واااااااااااااای عالیه عزیییییییییییییزم
من مادر بزرگ ندارمممممممممممممممممممممممممممم

ممنون گلللللللللللللممممممممممم

میلاد سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:25

خانومه محمدی گفتین خستگی یاده خودم افتادم این
چند وقت واقعن خسته شدم خیلی هفته ی بدی بود
ولی با این حال سعی میکردم به خودم انرژی بدم اونم از
طریقه خوش بین بودن به زندگی بابا شما خیلی ناامیدی
و خیلی هم بدبین یه کم خوش بینی هم بد نیستا
در کل جمله ی قشنگی بود هر چند همه ی این جمله ها
بهونست برای رسیدن به هدف وگرنه در هر شرایطی میشه
یادی از خدا هم کرد حتی در زمانه ناامیدی از هر چیزی

اولا خانوم نه وو خانم....
دوما خدا کمک حال شما هم باشه
سوما اینطور هم که شما فک میکنید نیست شاید کاملا هم برعکسه
ولی خب توضیحش سخته دنیای نوشته های یه نویسنده در بر گیرنده دنیای دیگه ای از وجودشه که توضیحش آسون نیست
بی خیال حالا نه بنده نه ناامیدم نه بدبین
بعدشم نه بهونه نیست در هر شرایطی یاد خدا بودن ایمان فوق العاده بالایی میخواد.....

هاتف چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 http://www.hatef-e-iman.blogfa.com

نقد خردی به نظرم می رسد
به نظر من کمی خوشخوان نیست . برای درک مفهوم جملات باید خیلی کلنجار رفت .
ولی قست آخر جالب بود . شنل قرمزی . . . یادش به خیر .

ما همنقد را می÷سندیم
خوشخوان دقیقا یعنی چی؟؟؟؟؟؟
ریتمیک نیسن؟؟؟؟؟
اندفعه این کلنجار رو خیلی دوست دارم چون واقعا سخت تریت نوع احساسم رو باید روی کاغذ ترسی میکردم..
خیلی سخت بود....خیلی

هاتف جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:04 http://www.hatef-e-iman.blogfa.com

خوشخوان نیست یعنی برای درک مفهوم خیلی باید کلنجار رفت .
یا لااقل من باید خیلی کلنجار برم .
اشکال از خواننده س !
ولی ریتمیکم نیستن گویی . . .

دیگه با ریتم خودتون حلش کنید!!!
مفهوم هم قبول دارم.
بذارید پای پیچیدگی های نویسنده ها که خودشونم باش پیچ میخورن!

هاتف جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:45 http://www.hatef-e-iman.blogfa.com

راستی یه نکته ی ویرایشی دیگه :
دیگر من بدبین ترین موجود روی " زمین " هستم ؛ نه " مین " .

ممنون

طاهره سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:40

به به سلام خانم پیچ پیچی چه عجب!!!!!!
تصمیم گرفتم کمتر سر بزنم چون تا وقتی سر میزدم آپ نمیکردی!!!
شنیدی اگه میگن غیبت داری حواست باشه اونقد طولانی نشه ک فراموشت کنن هرچند ک تو رو کسی فراموش نمیکنه ولی تند تند بیا...قاهش!!!(به قول خودت)
خانوووم {گیر نده ها دلم میخواد با واو بنویسم }نویسنده چیزایی ک مینویسی خیلی خوبه میدونی که اهل هندونه گذاشتن نیستم ولی نویسنده ها تو آثارشون همه جورش پیدا میشه حالام اگه تو یه متن شاد بنویسی بد نیستا من به شخصه از خجالتت بر میام
خخخخ

سلام طوهره
چطوری گلم شرمنده.
اوضام تواین چندوقت شنیدنیه!!!!!!
شا؟؟؟؟؟
بذا فک کنم ببینم میشه!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد