سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

کمال مظلومیت

 

تو این ایام که یه بغض عجیب تو گلوی همه بچه شیعه ها گیر کرده هیچی نمیتونم بگم.نمیتونم دم از نامردیه کوفیا یزنم که امام عصر خودم ۳۱۳ تا یار نداره تا پاشه بیاد..... 

به خدا قسم ما از کوفیا بدتریم.یه بزرگی میگفت ابن ملجم (لعنته الله علیه)اول از یارای آقامون بوده.آقا بهش گفته بود که تو بعدا قاتل من میشی....یار آقا اول شد جزو خوارج بعدم شد قاتلش.......یا خدا.... 

په مفت میفروشیم زندگیمون رو .... 

به چی فروخت ابن ملجم خوشبختی دنیا و آخرتش رو .... 

چی رو به دست آورد که به خالدین(جاودان) شدن تو جهنم می ارزید.... 

مگه یاره آقا نبود..... 

خوب شدن خیلی سخته خوب موندن ار اون سخت تر اما بد شدن مال یه لحظه است....ماله یه لحظه غفلت.... 

من دیگه هیچی نمیگم.... 

فقط دوس دارم متن یه روضه رو بذارم...حیف صوتش ونمیشنوین....فوق العادست...

ای شهر کوفه 

خداااااا نگگگگگهداااااار 

که کاره حیدر 

از زهره این زخم 

گذشته از کاااااار 

خدانگهدار  

ای شهر کوفه

چه نیمه شب هااااا

که نخوابیدددددم 

تو کوجه ها به روی دوش انبان کشیدم 

از مردم تو  

خیری ندیدم 

شبی نبود که آه و نفرین نشنیدم 

ای داده بیداد 

راحت میشم از درد کوفه 

از مردم نامرد کوفه 

سی ساله که نرفته دیگر 

آب خوش از گلوی حیدر 

امان امان امان امان 

چه خبره امشب خونه ی علی 

با هر کدومه بچه ها یه طوری داره امیر المونین حرف میزنه 

صدا زد: 

ای زینب من...خدانگهداااااااار...اشکاتو بابا برای کرب و بلا نگهدار...خدانگهدار 

هی دختر 

خدا نیاره کناره یه بستری دختر شاهده جون کندن بابا باشه 

اونم دختر زینب باشه بابا علی باشه 

هی میگفت بابا ای کاش سر زینب شیکسته بود بابا 

گفت دخترم عجله نکن 

تو همین کوفه سرتورم میشکنن 

یه روز همینایی که  الان  

همینایی که الان  برا علی دارن دلسوزی میکنن

همینایی که الان  کاسه های شیر دستشون گرفتن  

یه موقعی از تو همین خونه ها 

یه عده به بالای بامها میرن 

سنگ جمع میکنن 

زینبم از تو پذیرایی میکنن تو این کوفه  

ای زینب من خدانگهدار

اشکاتو بابا  

برای کرب و بلا نگهدار 

خدانگهدار 

گشتم چو راحت از این جراحت 

حسن منو غسل و کفن بده تو خونه 

مخفی ز اعداء

مانند زهرا 

تابوت شاه کوفه را ببر شبونه 

ببر شبونه 

با زینب گف 

با حسن گف 

حالا با پسرش عباس کار داره 

عباسم ای نور دو عینم  

جان تو وو جان حسینم  

تو که ز حیدر یادگاری  

دست از حسینم برنداری....

امان امان امان امان..... 

......

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
هاتف دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 http://www.hatef-e-iman.blogfa.com

بوسه بر خاکِ پیِ حیدر زنم
مُهرِ مِهرش را به سرِّ سِرّ زنم . . .

علی جاری ترین رود خدا بود/و هرجا با محمد هم صدا بود
علی زیباتر از لبخند خورشید/نگین و نور بود و می درخشید....
چنان سرشار از اشک و آه میشد /که گاهی همصدا با "چاه"میشد....

نیلوفر دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:16 http://niloufareabi72.blogfa.com

در این شب ها که قرآن به سر میگیریم ای کاش نیزه نباشیم...التماس دعا برای فرج وبرای خوشبختی خودمون وهمه ی جوونا.

سارگل سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:32

چه حس جالبی بهم داد... تو این شبا دعا واسه من یادت نره ها...

ببین اگه روضش رو گوش بدی دیوونش میشی.
کوووووووووولااااااااااااااکه.
ما محتاجیم به دعات رفیق.چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد