سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

هستم...

ماه؛ 

امشبی را بشنو  

درد این دیوانه دل را در وجودم 

کز نبودش میکشد تیر 

وز وجودش کی شود سیر؟ 

دیر آری دیر آری دیر . 

گفتگویم گرچه با او 

از گلایه میشود پر 

وقت برخورد نگاهش با نگاهم  

دل شود گم. 

من به او محتاج و او درگیره ما. 

نقطه ی مثبت چرا گم شد خدا؟ 

دستان لرزانم به دستش میفشرد 

رو به سویم با چنان لحنی بگفت 

فکر و ذکرم عشق تو در روز و شب  

گم شدم در خود ولیکن باتوآم 

اندکی فرصت بباید جان من 

بهر بیرون آمدن از پیله ام 

خود بدانی،عاشقم،بی شیله ام.

روی صورت اشک جاری میشود 

دردلم لیکن بخندیدم به او 

خنده ای با صد امید از سوی او 

نیتش را میپرستم لیک میدانم که یار 

میشکافد هم برایم پیله ی گمگشتگی  

معجزه اینجاست پیدا میشود 

پیله ای بشکافت  

در درونش  نیست یک پروانه ای 

با هم از پیله رها ما گشته ایم 

تا افق ما همسفر هم گشته ایم 

پیله را بشکاف ای یار من 

منتطر استاده ام  

رو سوی تو. 

عنوانی به عمقش یافت نشد...

فقط خیره بشید 

 

 

 

 

حالا حسی که دارید رو بگید

کمال مظلومیت

 

تو این ایام که یه بغض عجیب تو گلوی همه بچه شیعه ها گیر کرده هیچی نمیتونم بگم.نمیتونم دم از نامردیه کوفیا یزنم که امام عصر خودم ۳۱۳ تا یار نداره تا پاشه بیاد..... 

به خدا قسم ما از کوفیا بدتریم.یه بزرگی میگفت ابن ملجم (لعنته الله علیه)اول از یارای آقامون بوده.آقا بهش گفته بود که تو بعدا قاتل من میشی....یار آقا اول شد جزو خوارج بعدم شد قاتلش.......یا خدا.... 

په مفت میفروشیم زندگیمون رو .... 

به چی فروخت ابن ملجم خوشبختی دنیا و آخرتش رو .... 

چی رو به دست آورد که به خالدین(جاودان) شدن تو جهنم می ارزید.... 

مگه یاره آقا نبود..... 

خوب شدن خیلی سخته خوب موندن ار اون سخت تر اما بد شدن مال یه لحظه است....ماله یه لحظه غفلت.... 

من دیگه هیچی نمیگم.... 

فقط دوس دارم متن یه روضه رو بذارم...حیف صوتش ونمیشنوین....فوق العادست...

ادامه مطلب ...